چانیول با چشمای ریز شده نگاهی بهش انداخت و سر جاش نشست.
(فرودگاه)
کارینا:حالا مطمعنی این پسره اونجاست؟
صدای نینگ نینگ توی گوش سوآ و کارینا پیچید
_ با توجه به اطلاعاتی که سوآ گرفت و خودم توی وب سیاه پیدا کردم اره. میتونید توی یکی از ازمایشگاه های تحقیقاتی بلو بردز پیداش کنید. تا وقتی برسید ژاپن ادرسشو گیر میارم
_ اوکی
کارینا و سوآ سوار هواپیما شدن.
نینگ نینگ با یکی از کامپیوترا ازمایشگاه بلو بردز رو هک کرد و به سمت کامپیوتر دیگش رفت. وارد دوربینایی که یک ساعت پیش هکشون کرده بود شد. ولی از اونجایی که دیشب خودش دوربینارو هک کرده بود که چیزی ضبط نکنن هیچ تصویری از دختری که دیشب به کارینا حمله کرده بود پیدا نکرد،تا اینکه...
با ازبین رفت تایم هک دوربین قامت دختر سیاه پوشی روی پشت بود نمایان شد. برای لحظه ای ماسکشو پایین کشید ولی انقدر دور و ناواضح بود که هیچی معلوم نبود. نینگ نینگ سریع از صفحه عکس گرفت و با برنامه مشغول شفاف سازی عکس شد...
با فرود هواپیما سوآ و کارینا پیاده شدن و گوشی های مخصوصشونو توی گوششون گذاشتن.
کارینا:نینگ ما رسیدیم
سوآ:نینگ؟
با نگاه چپی که کارینا بهش انداخت سرشو چرخوند سمت دیگه ای و با لحن مسخره ای ادامه داد
_ اوه حتما فقطم تو میتونی اینجوری صداش کنی
کارینا بی توجه بهش جلوتر راه افتاد
نینگ نینگ:ادرسو فرستادم روی گوشیتون هم ادرس ازمایشگاه و هم ادرس هتل،برید هتل دو ساعت وقت دارید اماده بشید و بعدش راه بیوفتید تا اون موقع من مسائل امنیتی رو راست و ریست میکنم
نینگ نینگ به عکس رو به روش خیره شد. چهره ی محوی از دختری که نه تنها هیچ ایده ای نداشت که کیه بلکه هیچ اطلاعاتیم ازش وجود نداره...
سوآ و کارینا لباسای مخصوص مشکی شونو پوشیدن.
سوآ:نینگ نینگ اسلحه ی دست راستمو چک کن فکر کنم مشکلی...
با پر شدن ارم شارژش لبخندی زد
_ تنک یو
نینگ نینگ: نقشه ی ساختمون روی مانیتور دست چپتونه و وضعیت اسلحه هاتون روی مانیتور دست راست. یه نقطه ی سبز روی نقشه ست که من کنترلش میکنم پس دنبالش کنید.
سوآ،کارینا: دریافت شد
از طریق پنجره از هتل خارج شدن و به سمت ازمایشگاه رفتن. هردو عینک های مخصوصشونو زدن.
نینگ نینگ:تصویر روبه روتون نقشه ی ساختونه همونطور که میبینید ۱۶ طبقه داره و اتاق کار آساهی طبقه ی شونزدهمه. وارد طبقه بشید
سوآ و کارینا دکمه ی کنار عینک رو فشار دادن تا مانیتور از جلوی چشماشون بره. هردو با دستشون نشونه گرفتن و با اتفاده از دکمه ی روی دستشو قلابی که توی لباسشون جاساز شده بود رو به سمت ساختمون پرتاب کردن. با مطمعن شدن از اینکه قلاب وصل شده قلاب دیگه ای رو در اوردن و بالای طناب گذاشتن،دو طرف قلابو گرفتن و بعد از تکون دادن سری برای همدیگه هر دو به سمت ساختون ازمایشگاه سر خوردن...
دختر سیاه پوش با دیدن دو دختری که از یکی از ساختمونا به سمت ازمایشگاه میرفتن پوزخندی زد
_ بازی تازه شروع شده
سوآ و کارینا وارد طبقه شدن
نینگ نینگ:اتاق ۳۱۲
هر دو اسلحه هاشونو اماده کردن و به سرعت وارد اتاق شدن اما با خالی بودن اتاق دستاشونو پایین اوردن
کارینا: نینگ اینجا که کسی...
با ضربه ای که به کمرش وارد شد به سمتی پرت شد. سوآ به سمت دختر سیاه پوش برگشت و گارد گرفت. دختر حمله کرد و لگدی به سمتش پروند که سوآ جا خالی داد. کارینا بلند شد و دوتایی به دختر حمله کردن اما دختر به خوبی حمله ی دوتا از بهترین مبارزای مانوبان رو دفع میکرد. دختر هیچ سعیی نمیکرد که حمله کنه و فقط از خودش دفاع میکرد.
کارینا که دیگه عصبی شده بود جهشی زد و با دوتا پاش ضبره ای به سینه ی دختر وارد کرد که باعث شد روی زمین بیوفته و قبل از اینکه بتونه حرکتی کنه سوآ نشست روی شکمش و ضربه ای به صورتش زد.
ناگهان یه دختر سیاه پوش دیگه از پنجره داخل پرید و دوتا خنجر به سمت کارینا و سوآ پرتاب کرد. کارینا جهشی زد و دستشو جلوی خنجرا قرار داد و خنجرا توی مانیتوری که روی لباسش بود فرو رفتن،پوزخندی زد و خنجرا رو دراورد و به دختر دوم حمله کرد.
دختر اول سوآ رو هل داد و بهش حمله کرد. بعد از تقریبا ربع ساعت حمله ی تن به تن صدایی توی گوش دخترای سیاهپوش پیچید
_ بسه دیگه هرچه سریع تر خارج بشین
دخترا با دریافت دستور اخرین ضربه شونو به کارینا و سوآ زدن و به سمت پنجره دویدن و از شونزده طبقه پایین پریدن....
کارینا و سوآ بلند شدن و به سمت پنجره دویدن اما هیچکس اونجا نبود.
سوآ:این دیگه چه کوفتی بود؟!
.....................
لیسا با عصبانیت در اتاقو باز کرد،نینگ نینگ ترسیده قدمی عقب رفت و با چشمایی که میلرزید به لیسا خیره شد.
لیسا جلو رفت و گلوشو گرفت
_ تو دختره ی عوضی چطور نتونستی بفهمی براشون کمین کردن؟
نینگ نینگ دستشو روی دست لیسا گذاشت و با تموم وجودش سعی میکرد نفس بکشه اما نمیتونست
لیسا به عقب پرتابش کرد که باعث شد کمرش محکم با میز برخورد کنه. لیسا انگشت اشاره شو تحدید وار جلوی صورتش تکون داد
_ فقط ۲۴ ساعت وقت داری تا بفهمی اون دو نفز کی بودن وگرنه نمیزارم روز بعدشو ببینی
لیسا اینو گفت و از اتاق خارج شد. نینگ نینگ با دستش گلوشو نوازش کرد و بغضش ترکید. در حد مرگ از اون دختره ی عوضی نفرت داشت و میترسید...
....................
جنی فلشو بین انگشتاش نگه داشت و بهش نگاه کرد
_ یو جونگیون
اسم روشو خوند و فلشو توی لپ تاپش زد. با دیدن فایلی چشاش از تعجب گشاد شدن "اطلاعات نامجون" وارد فایل شد و هزاران فایل با اسم ها و عکسای مختلف براش باز شدن. پوزخنید زد و زیر لب با خودش گفت
_ پس این تمام چیزیه که برای زمین زدن کیم نامجون نیاز دارم
تمام شب رو نشست و تمام فایلا رو چک کرد....
***********
کارینا:مطمعنی؟
نینگ نینگ:فقط کافیه عادی برخورد کنی همین
سوآ و کارینا نگاهی به هم انداختن و وارد مغازه شدن...
با دیدن پسر جوونی هر دو گفتن
_ پیداش کردیم!

 

به جان خدم اگه لایک نکنید و کامنت نزارید قهر میکنم میرم😐🚶🏻‍♀️🏜