باخوشحالی وصف ناپذیری درحالی که با حالت لی لی راه میرفتم به سمت جوهیوک رفتم و کنارش نشستم. مشتی به بازوش زدم که باعث شد سرشو از فیلمنامه بیرون بیاره و بهم نگاه کنه

_ چطوری؟

دوباره به فیلمنامه نگاه کرد و جدی گفت

_ برو بچه فعلا حوصله ندارم

_ چیش

با اکراه بلند شدم ازش دور شدم. نگاهی به سرتاسر مدرسه ای که مکان فیلمبرداری بود انداختم تا بلکه بتونم یه نفرو پیدا کنم و سرش کرم بریزم تا اندکی تخلیه بشم. با دیدن کانگ جون که گوشه ای نشسته بود و چای میخورد چشمامو ریز کردمو بهش خیره شدم. یعنی سر اونم میشه کردم ریخت؟ *_*

_ چیکار میکنی؟

از جا پریدم و به کیونگسو که سرشو کنار سرم قرار داده بود و به کانگ جون خیره شده بود نگاه کردم. دستمو روی قلبم گذاشتم

_ ترسوندیم

سرشو به سمتم برگردوند

_ مگه داشتی چیکار میکردی که ترسیدی؟بچه ی مردمو دید میزدی؟

_ نخیرم

با اکراه رومو ازش گرفتم

_ پس داشتی چیکار میکردی؟

لبخند شیطانی زدم

_ داشتم فکر میکردم ببینم سر سئو کانگ جونم میشه کرم ریخت یا نه

کیونگسو بلند زد زیر خنده. با تعجب نگاهش کردم

_ به چی میخندی؟ :/

اشکی که بابت خنده از چشماش اومده بودو پاک کرد

_ وای دختر تو نمیتونی یه لحظه اروم بشینی؟

_ نع :/

_ واقعا که...

کارکن:کیونگسو

برگشت به یکی از عوامل که صداش میزد نگاه کرد و گفت

_ من باید برم فعلا

و دوید رفت. سری تکون دادم و دوباره به کانگ جون خیره شدم. یعنی می ارزه برم ناخونکش بزنم؟نکنه بدش بیاد؟اوه بیخیال از کی تا حالا مراعات ملتو میکنی؟از وقتی که بازیگر نقش اصلی شدم.

سرمو تکون دادم و خودرگیری مزخرفمو تموم کردم و بدون اینکه فرصت دیگه ای به مغز احمقم بدم از پشت اروم به کانگ جون نزدیک شدم. پشت سرش ایستادم و کاملا ناگهانی دستامو روی شونش گذاشتمو گفتم

_ پخ

تکونی خورد و سریع برگشت بهم نگاه کرد. خندیدم D :عکس العملی نشون نداد :/ خندیدم D :پوکر فیس نگام کرد :/ سعی

کردم بازم بخندم *_* ولی دیگه نتونستم و پوکر فیس نشستم کنارش :/

یهو لبخندی ملیحی زد ^_^

_ فکر میکردم فقط خودمم که دیر ویندوزم میاد بالا

خندید

_ چی؟

لبخند گشادی زدم

_ هیچی

سرشو به طرفین تکون داد

_ کاری که تو کردی باعث شد یه سکته ی ناقص بزنم ازم چه انتظاری داشتی دقیقا؟

_ اینکه سرم داد بزنی

خندید. اخ الهی لی سومان فدات شه نخند اونجوری ^_^

_ خوشت میاد سرت داد بزنن؟

_ اگه بخاطر این باشه که اذیتشون کردم اره ♡_♡

بازم خندید

_ باشه حالا سر صحنه کلی وقت هست که بخاطر فیلم سرت داد بزنم

_ بی صبرانه منتظرم

کارکن بی محل: بازیگرا بیاین میریم برای فیلمبرداری سکانس بعد

ای الهی دستم قطع بشه که قراره این حرکتو بزنم⊙_⊙
دستمو اوردم بالا و درحالی که با خشم به کیونگسو نگاه میکردم سیلی محکمی بهش زدم
_ تو پسره ی ولگرد فکر کردی کی هستی؟
کارگردان:کات
سریع با خجالت جلوی کیونگ تعظیم کردم و گفتم
_ ببخشید
سرشو به سمتم برگردوند و نگاهم کرد،یا خدا اون جای دسته منه رو گونش؟ای الهی بشکه این دست نه اصلا الهی با اره برقی قطع بشه که اینجوری زدم تو گوش کیونگ. ای توف تو روحت نویسنده!
دستمو روی جای انگشتام گذاشتم و گفتم
_ واقعا معذرت میخوام خیلی محکم زدم،دردت گرفت؟
سرشو عقب کشید و لبخندی زد
_ نه نه مشکلی نیست
با خجالت دستمو که روی هوا مونده بود عقب کشیدم و سریع برگشتم رفتم روی یکی از صندلیا نشستم. با کشیده شدن صندلی کناریم به جوهیوک که حالا کنارم نشسته بود نگاه کردم و شرمسار از کار خویش گفتم
_ خیلی بد زدمش نه؟
جوهیوک نگاهی به من و نگاهی به کیونگ انداخت
_ اره بدبخت کبود شد
با مشت محکم زدم تو بازوش که از درد تو خودش جمع شد و داد زد
_ چرا میزنی؟
گوششو گرفتم و کشیدم
_ توعه احمق جای اینکه منو دلداردلداری بدی بدتر زخم رو نمکم میپاشی؟
بلند زد زیر خنده که جری تر شدمو گوششو محکم پیچ دادم
درحالی که هم میخندید و هم دردش گرفته بود دستمو گرفت و سعی کرد از گوشش جداش کنه
_ زخمو رو نمک میپاشن یا نمکو رو زخم؟
با پی بردن به سوتیم اروم دستمو کشیدم و به اسمون خیره شدم^^
خودمو زدم به اون راه
_ چقد رنگ اسمون خوشگله^_^
جوهیوک خندید و بلند شد. دستی روی سرم کشید
_ تو واقعا کیوتی
و ازم دور شد. داد زدم
_ صدبار بهت گفتم عین بچه ها سر منو ناز نکن
درحالی که پشتش بهم بود و میرفت شونه ای برام بالا انداخت. اییییییش مرتیکه ی چلمنگ~_~